وحشتناک ترین شهرهای متروک دنیا!

وحشتناک ترین شهرهای متروک دنیا!

شهرهای متروکه و روح زده جهان، مکان هایی هستند که با گذشت زمان، داستان های ناگفته و اسرارآمیز بسیاری را در دل خود جای داده اند و به مقاصد ترسناک و وهم انگیزی برای کاوشگران تبدیل شده اند. این مناطق، که زمانی پر از زندگی و جنب و جوش بودند، اکنون در سکوتی عمیق فرو رفته اند و تنها صدای باد و پژواک تاریخ در کوچه هایشان به گوش می رسد.

بازدید از این شهرهای رها شده، تجربه ای منحصر به فرد است که شما را به گذشته ای دور می برد و با رویدادهایی غم انگیز یا مرموز آشنا می کند. از جزیره ای که یادآور ظلم بشریت است تا قلعه هایی که نفرین شده اند، هر کدام از این مکان ها روایتی خاص و مهیج دارند که حس کنجکاوی و هیجان را در وجودتان بیدار می کند. در این مقاله به معرفی برخی از مشهورترین و وحشتناک ترین شهرهای متروکه و روح زده دنیا می پردازیم، جایی که مرز بین واقعیت و افسانه محو می شود و شما را به سفری در دل ناشناخته ها دعوت می کند.

ترسناک ترین شهرهای متروکه و روح زده جهان

در سراسر جهان، نقاطی وجود دارند که به دلایل گوناگون، از بلایای طبیعی و جنگ ها گرفته تا رکود اقتصادی و نفرین های باستانی، به حال خود رها شده و به شهرهای ارواح تبدیل گشته اند. این مکان ها، با ساختمان های فروریخته، خیابان های خالی و فضایی سنگین از سکوت، حس غریبی از گذشته را به بازدیدکنندگان منتقل می کنند. هر یک از این شهرها، حکایتی از زندگی هایی که روزگاری در آن ها جریان داشته و سرنوشت تلخ آن ها را بازگو می کنند. این روایت ها، اغلب با افسانه ها و داستان های محلی در هم آمیخته اند و به جذابیت و ابهت این اماکن می افزایند.

برخی از این شهرها به دلیل حوادث ناگوار و ناگهانی تخلیه شده اند، در حالی که برخی دیگر به تدریج و در طول دهه ها به فراموشی سپرده شده اند. آنچه که در تمامی این موارد مشترک است، حس وهم انگیزی است که در فضای آن ها حاکم است؛ گویی ارواح ساکنان سابق همچنان در کوچه ها و خانه هایشان پرسه می زنند. این پدیده، که به گردشگری تاریک نیز معروف است، هر ساله هزاران ماجراجو و علاقه مند به پدیده های ماورایی را به سوی خود می کشاند. در ادامه به معرفی برخی از این مقاصد فراموش نشده خواهیم پرداخت.

اورادور سورگلان فرانسه

اورادور سورگلان، روستایی در مرکز فرانسه است که در تاریخ ۱۰ ژوئن ۱۹۴۴، شاهد یکی از فجیع ترین جنایات جنگ جهانی دوم بود. نیروهای اس اس آلمان نازی، در اقدامی بی رحمانه، تمامی ساکنان روستا را به قتل رساندند و روستا را به آتش کشیدند. این فاجعه در پاسخ به فعالیت های مقاومت فرانسه در منطقه و به ظن پناه دادن به اعضای مقاومت رخ داد.

مردان روستا را در انبارها و گاراژها جمع آوری کرده و تیرباران کردند، در حالی که زنان و کودکان را در کلیسا زندانی کرده و سپس کلیسا را به آتش کشیدند. تنها تعداد انگشت شماری از این قتل عام جان سالم به در بردند. پس از جنگ، تصمیم گرفته شد که روستای اورادور سورگلان به همان شکل ویران شده باقی بماند تا یادآور وحشت و بی رحمی جنگ باشد.

امروزه، اورادور سورگلان به عنوان یک بنای یادبود و موزه فضای باز عمل می کند. بازدیدکنندگان می توانند در میان ویرانه های خانه ها، مغازه ها و کلیسا قدم بزنند و بقایای وسایل شخصی، اتومبیل های سوخته و اسکلت ساختمان ها را مشاهده کنند. این مکان، با سکوت سنگین و فضای غم انگیزش، حس عمیقی از اندوه و تأمل را به هر بازدیدکننده منتقل می کند و داستان وحشت و مقاومت را به وضوح بازگو می کند.

این روستای متروکه، نه به دلیل ارواح و افسانه های ماورایی، بلکه به خاطر فاجعه انسانی عظیمی که در آن رخ داده، در لیست شهرهای ترسناک و تأثیرگذار جهان قرار می گیرد. بازدید از آن، تجربه ای عمیق و دردناک است که اهمیت صلح و یادآوری خطرات افراط گرایی را به شدت گوشزد می کند. اورادور سورگلان، نمادی از رنج های بشریت در دوران جنگ است.

وارم پرسی بریتانیا

وارم پرسی، روستایی قرون وسطایی در یورکشایر شمالی انگلستان است که امروزه تنها بقایای آن به صورت یک شهر ارواح نمایان است. این روستا در قرن چهاردهم میلادی، به دلیل بیماری طاعون و تغییرات اقتصادی، به تدریج متروکه شد. یکی از دلایل اصلی سقوط آن، تغییر رویکرد زمین داران از کشاورزی به دامداری (گوسفندداری) بود که نیاز به نیروی کار کمتری داشت و باعث اخراج و مهاجرت روستاییان شد.

بقایای وارم پرسی شامل کلیسای سنت ماری، که تنها ساختمان سالم باقی مانده است، و خانه های سنگی فروریخته ای است که نشان دهنده زندگی روستایی در قرون وسطی هستند. حفاری های باستان شناسی در این منطقه، اطلاعات ارزشمندی در مورد زندگی روزمره، ساختار اجتماعی و معماری آن دوران ارائه داده اند. این مکان، نمادی از تغییرات اجتماعی و اقتصادی است که می تواند منجر به متروکه شدن جوامع شود.

فضای وارم پرسی، با وجود زیبایی طبیعی اطرافش، حسی از تنهایی و گذشته دور را القا می کند. سکوت حاکم بر این دشت ها، تنها با صدای باد یا پرندگان شکسته می شود و بازدیدکنندگان را به تأمل در مورد سرنوشت مردمان این روستا دعوت می کند. هیچ داستان روح یا افسانه خاصی در مورد وارم پرسی وجود ندارد، اما خودِ تاریخچه آن به اندازه کافی تأثیرگذار است.

این روستا، با وجود عدم وجود داستان های ماورایی، به دلیل نمایش عریان سقوط یک جامعه و بقایای زندگی گذشته، در لیست شهرهای متروکه جای می گیرد. وارم پرسی، یادآور این است که چگونه تغییرات اقتصادی و اجتماعی می توانند به نابودی یک سکونتگاه منجر شوند. این مکان، برای علاقه مندان به تاریخ و باستان شناسی، مقصدی جذاب و تأمل برانگیز است.

بلچیت اسپانیا

بلچیت، شهری در استان ساراگوسای اسپانیا، نمادی از وحشت و ویرانی جنگ داخلی اسپانیا است. این شهر در سال ۱۹۳۷، صحنه نبردی خونین و طولانی بین نیروهای جمهوری خواه و ملی گرا بود که منجر به تخریب کامل آن شد. پس از جنگ، فرانکو تصمیم گرفت شهر قدیمی را به همان شکل ویران شده باقی بگذارد تا یادآور پیروزی او و نمادی از جنگ باشد و در کنار آن، شهر جدیدی را بنا نهاد.

ویرانه های بلچیت قدیم، شامل ساختمان های سنگی فروریخته، کلیساهای بدون سقف و خیابان های خالی است که همچنان زخم های جنگ را بر پیکر خود حمل می کنند. این مکان، با فضای سنگین و سکوت عمیقش، حس غم انگیزی از گذشته را به بازدیدکنندگان منتقل می کند. بسیاری از مردم محلی و بازدیدکنندگان گزارش داده اند که صداهای عجیب، زمزمه ها و حتی فریادهایی را در میان ویرانه ها شنیده اند که گفته می شود مربوط به ارواح قربانیان جنگ است.

بلچیت، مقصدی محبوب برای علاقه مندان به تاریخ و پدیده های ماورایی است. قدم زدن در کوچه های آن، حسی از حضور در میدان نبرد را به ارمغان می آورد. ساختمان های تخریب شده، پنجره های خالی و دیوارهای سوراخ سوراخ، گواه بر شدت درگیری ها و رنج هایی است که مردم این شهر متحمل شده اند. این شهر، نه تنها یک مکان تاریخی، بلکه یک بنای یادبود زنده از ویرانی جنگ است.

با وجود اینکه بلچیت امروزه به عنوان یک جاذبه توریستی شناخته می شود، اما فضای آن همچنان سنگینی تاریخ و فاجعه را به همراه دارد. بازدید از این شهر، فرصتی برای تأمل در مورد پیامدهای جنگ و اهمیت صلح است. بلچیت، با داستان های ارواح و تاریخچه غم انگیزش، یکی از ترسناک ترین و تأثیرگذارترین شهرهای متروکه جهان محسوب می شود.

کراکو ایتالیا

کراکو، شهری قرون وسطایی در منطقه باسیلیکاتای ایتالیا، بر فراز تپه ای سنگی قرار گرفته و به دلیل زمین لرزه ها، رانش زمین و سیل های مکرر، در اواسط قرن بیستم به تدریج متروکه شد. ساکنان این شهر، به دلیل عدم امنیت و تخریب خانه ها، مجبور به ترک آن و مهاجرت به مناطق امن تر شدند و کراکو به یک شهر ارواح تبدیل گشت.

ساختمان های سنگی کراکو، با معماری کهن و خیابان های شیب دارش، منظره ای خیره کننده و در عین حال وهم انگیز را ایجاد می کنند. قلعه ای باستانی، کلیساهای قدیمی و خانه های متروکه، همگی بر روی تپه سنگی قرار گرفته اند و گویی در زمان متوقف شده اند. این شهر، به دلیل زیبایی منحصر به فرد و فضای دراماتیکش، به عنوان لوکیشن فیلم های سینمایی و موزیک ویدیوهای بسیاری استفاده شده است.

با وجود اینکه کراکو به دلیل بلایای طبیعی متروکه شده و نه به دلیل داستان های ارواح، اما فضای آن به قدری مرموز و ساکت است که حس حضور ارواح گذشته را به بازدیدکنندگان القا می کند. سکوت حاکم بر شهر، تنها با صدای باد شکسته می شود و پژواک زندگی های گذشته را در خود دارد. این شهر، نمادی از ناتوانی انسان در برابر قدرت طبیعت است.

بازدید از کراکو، با رعایت نکات ایمنی و در برخی موارد با راهنما، امکان پذیر است. این شهر، با تاریخچه غنی و معماری منحصر به فردش، مقصدی جذاب برای علاقه مندان به تاریخ، عکاسی و کاوش در اماکن متروکه است. کراکو، با وجود عدم وجود داستان های ماورایی، به دلیل فضای شگفت انگیز و غم انگیزش، یکی از زیباترین و تأثیرگذارترین شهرهای متروکه جهان به شمار می رود.

کولمانسکوپ نامیبیا

کولمانسکوپ، شهری متروکه در بیابان نامیب نامیبیا، روزگاری مرکزی پررونق برای استخراج الماس بود. در اوایل قرن بیستم، با کشف الماس در این منطقه، این شهر به سرعت رشد کرد و به یک جامعه آلمانی نشین با معماری اروپایی، شامل بیمارستان، مدرسه، سالن رقص و حتی یک کارخانه یخ، تبدیل شد. اما با کاهش ذخایر الماس و کشف معادن جدید در مناطق دیگر، شهر به تدریج رونق خود را از دست داد.

در دهه ۱۹۵۰، کولمانسکوپ به طور کامل رها شد و ساکنان آن را ترک کردند. از آن زمان، بیابان شن های خود را بر روی ساختمان های شهر گسترانده است. خانه ها، سالن ها و حتی بیمارستان، اکنون تا نیمه در شن فرو رفته اند و منظره ای فوق العاده و در عین حال وهم انگیز را ایجاد کرده اند. شن های بیابان، به آرامی در حال بلعیدن بقایای این شهر هستند و آن را به یک شهر ارواح واقعی تبدیل کرده اند.

بازدید از کولمانسکوپ، تجربه ای منحصر به فرد است. می توانید در میان خانه های خالی قدم بزنید، وسایلی که ساکنان در عجله ترک کرده اند را ببینید و حس کنید که زمان در این مکان متوقف شده است. نور خورشید که از پنجره های شکسته به داخل می تابد و شن هایی که از هر درز و شکافی به داخل می ریزند، فضایی سوررئال و فریبنده را ایجاد کرده اند.

با وجود عدم وجود داستان های ارواح یا نفرین های ماورایی، کولمانسکوپ به دلیل نمایش عریان قدرت طبیعت در بلعیدن تمدن انسانی، در لیست شهرهای ترسناک و تأثیرگذار جهان جای می گیرد. این شهر، یک یادآور قدرتمند از سرنوشت محتوم جوامع انسانی در برابر تغییرات طبیعی است. کولمانسکوپ، مقصدی بی نظیر برای عکاسان، تاریخ دوستان و هر کسی که به دنبال تجربه ای متفاوت از یک شهر متروکه است.

بادی کالیفرنیا

بادی، شهری متروکه و مشهور در کالیفرنیا، یک شهر ارواح به سبک وسترن است که در زمان تب طلا در دهه ۱۸۷۰ به اوج رونق خود رسید. این شهر، روزگاری محل زندگی هزاران معدن چی، تاجر و ماجراجو بود و به خاطر معادن طلای پربار و فضای پرجنب وجوش و البته بی قانون خود شهرت داشت. با کاهش ذخایر طلا و رکود اقتصادی، جمعیت شهر به تدریج کاهش یافت و در نهایت در اواسط قرن بیستم کاملاً متروکه شد.

آنچه بادی را منحصر به فرد می کند، حفظ و نگهداری آن در وضعیت توقف زمان است. دولت کالیفرنیا این شهر را به عنوان یک پارک ایالتی تاریخی محافظت می کند و تلاش شده تا ساختمان ها و وسایل موجود در آن ها دقیقاً به همان شکلی که توسط ساکنان رها شده اند، باقی بمانند. می توانید در خیابان های خاکی قدم بزنید و داخل خانه ها، مغازه ها، سالن ها و حتی یک کلیسا را ببینید که وسایل شخصی و اثاثیه در آن ها دست نخورده باقی مانده اند.

این شهر، با وجود عدم وجود داستان های روح زده و ماورایی، حس عمیقی از گذشته را به بازدیدکنندگان منتقل می کند. گویی ساکنان شهر همین دیروز آن را ترک کرده اند و هر لحظه ممکن است بازگردند. سکوت حاکم بر بادی، تنها با صدای باد و خش خش برگ ها شکسته می شود و فضایی مبهوت کننده و تأمل برانگیز را ایجاد می کند. این مکان، نمادی از سرنوشت شهرهای معدنی است که به سرعت رشد کرده و به همان سرعت نیز سقوط می کنند.

بازدید از بادی، تجربه ای بی نظیر برای علاقه مندان به تاریخ غرب وحشی و عکاسی است. این شهر، با نمایش عریان زندگی در دوران تب طلا، شما را به سفری در زمان می برد و فرصتی برای دیدن یک شهر ارواح واقعی و دست نخورده را فراهم می کند. بادی، با فضای تاریخی و وهم انگیزش، یکی از جذاب ترین شهرهای متروکه جهان به شمار می رود.

جزیره هاشیما ژاپن سفر به جزیره یادآور ظلم بشریت

در میان آب های نیلگون ژاپن، جزیره ای کوچک به نام «هاشیما» قرار دارد که به نام های متعددی چون جزیره نبرد یا جزیره جهنم نیز شناخته می شود. این جزیره در قرن نوزدهم، به یکی از مراکز مهم استخراج زغال سنگ ژاپن تبدیل شد. در دهه ۱۹۵۰، با جمعیتی بالغ بر ۵۳۰۰ نفر، هاشیما به یکی از پرجمعیت ترین نقاط جهان تبدیل شده بود، به طوری که هر فرد تنها ۱.۵ متر مربع جا برای زندگی داشت.

بسیاری از کارگران، از جمله کسانی که به اجبار از کره و چین آورده شده بودند، در شرایطی غیرانسانی و در دل تاریک معادن کار می کردند. سوءتغذیه، حوادث مرگبار زیرزمینی و بیماری ها، جزیره را به مکانی جهنمی برای این انسان ها تبدیل کرده بود. به همین دلیل، بازماندگان نام جزیره جهنم را برای آن انتخاب کردند، نامی که رنج و ظلم بی حدوحصر را به یاد می آورد.

تعطیلی معدن هاشیما تبدیل کننده جزیره پرجنب وجوش به جزیره ارواح

در سال ۱۹۷۴، با کاهش تقاضا برای زغال سنگ و ظهور منابع انرژی جدید، معدن «هاشیما» تعطیل شد و ساکنان آن جزیره را به طور ناگهانی ترک کردند. این ترک ناگهانی باعث شد تا ساختمان های سر به فلک کشیده که روزگاری پر از صدای زندگی بودند، به ویرانه هایی خالی بدل شوند. در نتیجه، جزیره به سرعت در سکوت فرو رفت و به یک شهر ارواح واقعی تبدیل شد.

امروزه، هاشیما با ساختمان های بتنی فرسوده و خالی، منظره ای مرموز و وهم انگیز را به نمایش می گذارد. برخی گردشگران شجاع، با وجود خطرات ناشی از فروریختن ساختمان ها، به این جزیره ی مرموز سفر می کنند. این سفر، فرصتی برای قدم زدن در دل گذشته ای تاریک و یادآوری داستان های ظلم و رنج انسان هایی است که به ناحق در آنجا کار می کردند و شاید ارواحشان هنوز در جزیره سرگردان باشند.

جزیره هاشیما، با گذشته ای تلخ و فضایی متروک، یادآور این است که چگونه پیشرفت صنعتی می تواند با بی عدالتی و رنج انسانی همراه باشد، و این مکان را به یکی از تأثیرگذارترین شهرهای ارواح جهان تبدیل کرده است.

واروشا قبرس

واروشا، منطقه ای ساحلی در شهر فاماگوستا در قبرس، روزگاری یکی از محبوب ترین مقاصد گردشگری لوکس در جهان بود و به خاطر سواحل زیبا و هتل های مدرنش شهرت داشت. این منطقه، در دهه ۱۹۷۰، میزبان ستاره های هالیوود و افراد مشهور بود و نمادی از زندگی پر زرق و برق و تفریحات تابستانی به شمار می رفت.

اما در سال ۱۹۷۴، با تهاجم ترکیه به قبرس و تقسیم این جزیره، واروشا به منطقه ای نظامی تبدیل شد و به طور کامل تخلیه گردید. ساکنان و گردشگران تنها با چند ساعت فرصت، مجبور به ترک خانه ها و هتل های خود شدند و بسیاری از وسایل شخصی و اموالشان را رها کردند. از آن زمان، این منطقه توسط ارتش ترکیه محصور شده و ورود به آن ممنوع است و به یک شهر ارواح مدرن تبدیل شده است.

ساختمان های بلند، هتل های لوکس و آپارتمان های ساحلی، اکنون خالی و فرسوده، با پنجره های شکسته و بالکن های فروریخته، منظره ای غم انگیز و سوررئال را به نمایش می گذارند. درختان و گیاهان وحشی از میان بتن ها سر برآورده اند و طبیعت در حال بازپس گیری این منطقه است. واروشا، نمادی از یک زندگی متوقف شده و یک فاجعه انسانی است که به دلیل درگیری های سیاسی رخ داده است.

با وجود اینکه واروشا به دلیل جنگ و نه داستان های روح زده متروکه شده، اما فضای آن به قدری وهم انگیز و ساکت است که حس حضور ارواح گذشته را به بازدیدکنندگان از پشت سیم های خاردار القا می کند. این مکان، یادآور قدرت مخرب جنگ و تأثیر آن بر زندگی انسان هاست. واروشا، با تاریخچه تلخ و فضای ویران خود، یکی از تأثیرگذارترین شهرهای متروکه جهان محسوب می شود.

ورکوتا روسیه

ورکوتا، شهری در شمال روسیه و در منطقه قطبی، در دوران شوروی به عنوان یک مرکز بزرگ استخراج زغال سنگ و یکی از بزرگترین اردوگاه های کار اجباری (گولاگ) شناخته می شد. هزاران زندانی سیاسی و مخالف رژیم، در شرایطی غیرانسانی و در سرمای شدید، مجبور به کار در معادن زغال سنگ این منطقه بودند. بسیاری از آن ها جان خود را در این اردوگاه ها از دست دادند و داستان های تاریک و غم انگیزی از رنج و مرگ در این منطقه وجود دارد.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۹۰، بسیاری از معادن زغال سنگ ورکوتا تعطیل شدند و حمایت دولتی از این شهر کاهش یافت. جمعیت شهر به تدریج کاهش یافت، زیرا مردم به دنبال فرصت های بهتر و شرایط زندگی انسانی تر به مناطق گرم تر مهاجرت کردند. در نتیجه، بسیاری از ساختمان ها، از جمله بلوک های آپارتمانی، مدارس و بیمارستان ها، به حال خود رها شدند و ورکوتا به یک شهر ارواح سرد و متروک تبدیل شد.

امروزه، ورکوتا با ساختمان های خالی و یخ زده، خیابان های پوشیده از برف و فضایی سنگین و غم انگیز، منظره ای وهم انگیز را به نمایش می گذارد. سرمای شدید و تاریکی طولانی مدت زمستان های قطبی، به حس تنهایی و انزوای این شهر می افزاید. بقایای اردوگاه های گولاگ نیز همچنان در اطراف شهر قابل مشاهده هستند و یادآور گذشته ای تاریک و دردناک هستند.

ورکوتا، نه به دلیل داستان های ارواح کلاسیک، بلکه به خاطر تاریخچه رنج و ظلم انسانی و فضای مهیب و متروک خود، در لیست شهرهای ترسناک جهان جای می گیرد. این شهر، یک یادآور قدرتمند از پیامدهای سیستم های توتالیتر و رنج هایی است که بر انسان ها تحمیل می شود. ورکوتا، مقصدی برای کسانی است که به دنبال کاوش در تاریخچه سیاه و خاموش بشریت هستند.

پریپیات اوکراین

پریپیات، شهری در شمال اوکراین که به منظور سکونت کارگران نیروگاه هسته ای چرنوبیل ساخته شده بود، در تاریخ ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، پس از فاجعه انفجار راکتور شماره ۴ نیروگاه، به طور کامل و ناگهانی تخلیه شد. این شهر، که تنها ۳ کیلومتر با نیروگاه فاصله داشت، روزگاری محل زندگی حدود ۵۰,۰۰۰ نفر بود و به عنوان نمادی از پیشرفت شوروی شناخته می شد.

پس از تخلیه، پریپیات به یک شهر ارواح مدرن تبدیل شد که در آن زمان متوقف شده است. ساختمان های آپارتمانی، مدارس، بیمارستان ها، پارک تفریحی و حتی یک چرخ و فلک بزرگ، همگی در همان حالتی که ساکنان آن ها را ترک کرده بودند، باقی مانده اند. عروسک های رها شده در مهدکودک ها، کتاب های باز روی میزها و وسایل شخصی پراکنده، حس عمیقی از اندوه و شوک را به بازدیدکنندگان منتقل می کنند.

سطوح بالای تشعشعات رادیواکتیو، ورود به بسیاری از مناطق شهر را خطرناک کرده است، اما تورهای کنترل شده ای برای بازدید از بخش های امن تر پریپیات برگزار می شود. این تورها، فرصتی برای دیدن یک شهر که به طور ناگهانی از نقشه زندگی محو شده است را فراهم می کنند. طبیعت به آرامی در حال بازپس گیری شهر است و درختان از میان بتن ها سر برآورده اند.

پریپیات، با وجود عدم وجود داستان های روح زده سنتی، به دلیل تاریخچه فاجعه بار و فضای وهم انگیز خود، یکی از ترسناک ترین و تأثیرگذارترین شهرهای متروکه جهان محسوب می شود. این شهر، نمادی از قدرت مخرب فناوری خارج از کنترل و پیامدهای جبران ناپذیر آن بر زندگی انسان ها و محیط زیست است. پریپیات، یک یادآور قدرتمند از آسیب پذیری انسان در برابر نیروهای طبیعی و مصنوعی است.

روح سرگردان آنابل در سنت آلمو

«سنت آلمو»، روزگاری مرکز پررونق معدن کاری طلا و نقره در کلرادو بود. در اوج شکوفایی خود در دهه ۱۸۸۰، جمعیتی بالغ بر ۲۰۰۰ نفر داشت. اما با کاهش ذخایر معدنی و رکود اقتصادی، جمعیت آن به تدریج کاهش یافت و تا سال ۱۹۳۰، تنها هفت نفر در آن باقی ماندند. این هفت نفر شامل خانواده ای بودند که فروشگاه عمومی و هتل شهر را اداره می کردند و حالا گفته می شود که این مکان تسخیر شده است.

در میان افسانه های این شهر، روحی به نام «آنابل» وجود دارد که یکی از ساکنان محلی «سنت المو» بود. او به خاطر اینکه با تفنگی در دست برای حفاظت از اموالش در خیابان ها پرسه می زد، شناخته شده است. آنابل در زمان حیات خود به مؤسسه ای روانی فرستاده شد و دو سال بعد درگذشت. از آن زمان، افسانه ها می گویند که روح آنابل همچنان در «سنت المو» برای محافظت از اموالش زندگی می کند و در کوچه ها و خانه ها پرسه می زند.

تجربه بازدید از سنت آلمو زنی که هنوز گشت می زند

بازدیدکنندگان «سنت آلمو» گزارش داده اند که هنگام گشت و گذار در خیابان های خالی، احساس سرمای ناگهانی می کنند. همچنین تجربیاتی از صدای باز و بسته شدن ناگهانی درها و پنجره ها را گزارش داده اند. حتی برخی از افراد ادعا کرده اند که سایه ای از آنابل را دیده اند که در حال گشت زنی در اطراف هتل قدیمی است، گویی او همچنان نگهبان دارایی هایش است و به کسی اجازه دست درازی نمی دهد.

این شهر ارواح دسترسی آسانی دارد و بازدیدکنندگان می توانند با ماشین به آنجا بروند. برای رسیدن به «سنت المو»، کافیست از بزرگراه ۲۴ به سمت جنوب حرکت کنید و سپس وارد جاده ۱۶۲ شوید. پس از طی مسافتی حدود ۱۹ مایل، به این شهر مرموز خواهید رسید. «سنت آلمو»، با داستان های روح زده و فضای وهم انگیزش، مقصدی جذاب برای علاقه مندان به پدیده های ماورایی و تاریخ غرب وحشی است.

قلعه بانگره روایتگر نفرین بالو نات در مقابل خیانت راجا باگوانت

قلعه «بانگره» در راجستان هند، زمانی مظهر شکوه و زندگی بود، اما اکنون در سکوتی سنگین فرورفته و به عنوان یکی از تسخیرشده ترین مکان ها در هند شناخته می شود. این قلعه در قرن شانزدهم میلادی توسط «راجا باگوانت داس» ساخته شد. مردمان این قلعه در جشن ها و آیین های مختلف گرد هم می آمدند و زندگی پرنشاطی داشتند، اما سرنوشت تلخی در انتظارشان بود.

نفرین بالو نات نفرین تخریب کننده عارفی محلی

افسانه اول از داستان «گورو بالو نات»، عارفی محلی، آغاز می شود. او به پادشاه اجازه داد تا با رعایت شرطی قلعه را بسازد: هیچ گاه نباید سایه قلعه بر مکان مقدس او بیفتد. برای مدتی این شرط رعایت شد، اما با گسترش قلعه، سایه آن به زمین مقدس «گورو» رسید. فریاد خشم «بالو نات» از این اتفاق به آسمان بلند شد و قلعه و تمام ساکنان آن را نفرین کرد و سرنوشت شومی برایشان رقم زد.

افسانه دوم، داستان «راتناواتی»، شاهزاده ای با زیبایی افسانه ای و جادوگری به نام «سینگیا» است. «سینگیا» عاشق پرنسس شده بود، اما می دانست که هیچ گاه نمی تواند به او دست یابد. در تلاشی دیوانه وار، او عطری جادویی برای پرنسس ساخت تا او را عاشق کند. «راتناواتی» که به هوش و ذکاوت مشهور بود، متوجه حیله «سینگیا» شد. او شیشه عطر را به زمین کوبید و عطری که جادو شده بود، سنگی عظیم را جادویی کرد. سنگ به سوی «سینگیا» غلتید و او را زیر خود خرد کرد. در واپسین لحظات زندگی اش، «سینگیا» قلعه و ساکنانش را نفرین کرد و آینده ای پر از ویرانی برای آن ها خواست.

در نهایت، قلعه «بانگره» مورد حمله پادشاهی همسایه قرار گرفت. نبردی خونین در گرفت و نه تنها ساکنان قلعه، بلکه شاهزاده «راتناواتی» نیز کشته شد. بسیاری از بازدیدکنندگان گفته اند که در فضای قلعه صدای زمزمه هایی عجیب و سایه هایی ناشناس را دیده اند. گفته می شود شب ها، روح های نفرین شده قلعه در میان خرابه ها پرسه می زنند. بازدید از «بانگره» تنها در ساعات روز امکان پذیر است؛ زیرا دولت هند ورود به این مکان را پس از غروب ممنوع کرده است. افسانه ها می گویند کسانی که شب ها وارد قلعه شوند، دیگر هرگز بازنمی گردند.

قلعه بانگره، با داستان های پر از نفرین و ارواح سرگردان، نه تنها یک مکان تاریخی، بلکه یک میدان از نیروهای ماورایی است که هر بازدیدکننده ای را به وحشت می اندازد و آن را به یکی از ترسناک ترین نقاط هند تبدیل کرده است.

جزیره الحمراء مکانی متروک به دلیل نفرین ارواح

«جزیره الحمراء» در امارات متحده عربی، زمانی مرکز پرجنب وجوش صید مروارید بود، اما امروز به عنوان شهری متروکه و تسخیرشده شهرت دارد. این جزیره در قرن هفدهم میلادی توسط قبیله «زعب» تأسیس شد. اما تغییرات اقتصادی، از بین رفتن تجارت مروارید و مهاجرت گسترده به شهرهای مدرن تر، جزیره را به آرامی خالی از سکنه کرد. در سال ۱۹۶۸، آخرین خانواده نیز جزیره را ترک کردند و آن را به حال خود رها کردند.

مردم محلی معتقدند که «جزیره الحمراء» به دلیل وجود ارواح، نفرین شده است. داستان هایی درباره صداهای عجیب، سایه های بی صدا و احساسات سنگین و سرد، این مکان را به یکی از ترسناک ترین نقاط امارات تبدیل کرده است. گفته می شود جنیان و ارواح در خانه های خالی پرسه می زنند و هر کسی که شب هنگام وارد آن شود، با اتفاقات وحشتناکی روبرو خواهد شد.

داستان وحشتناک سفر ماجراجویان به جزیره الحمراء

شاید برایتان جالب باشد که ماجرایی مشهور از این جزیره را که بازدیدکنندگان نقل کرده اند، بخوانید. شبی تاریک، گروهی از ماجراجویان تصمیم می گیرند تا شجاعت خود را بیازمایند. وقتی به اولین خانه قدیمی می رسند، صدای خش خش شن ها در سکوت شب به گوش می رسد. یکی از اعضای گروه با دوربین خود شروع به گرفتن عکس می کند. وقتی عکس ها را بررسی می کنند، سایه ای مرموز در یکی از پنجره ها دیده می شود. آن ها ابتدا این تصویر را به عنوان خطای دوربین تلقی می کنند، اما چند دقیقه بعد، یکی از آن ها احساس می کند، دستی به شانه اش برخورد کرده است.

ماجراجویان که ترس وجودشان را فراگرفته بود، تصمیم می گیرند به یکی از خانه های بزرگ تر بروند. وقتی وارد ساختمان می شوند، بوی نم و سکوت سنگینی را حس می کنند. ناگهان یکی از آن ها متوجه می شود که نمی تواند نفس بکشد و حس سنگینی عجیبی روی سینه اش وجود دارد. وقتی همه از خانه خارج می شوند، صدای بسته شدن در پشت سرشان به گوش می رسد. در نهایت با ترس و شتاب به سمت ماشین هایشان می روند و جزیره را ترک می کنند و دیگر هرگز بازنمی گردند.

جزیره الحمراء، با داستان های ارواح و اتفاقات ماورایی، یکی از مرموزترین و ترسناک ترین شهرهای متروکه جهان است که هر کسی را به چالش می کشد تا شجاعت خود را در برابر نیروهای ناشناخته بیازماید.

زونانتونیش خانه روح زنی سنگی و قربانی شده

حدود ۱۴۰۰ سال پیش، «زونانتونیش» یکی از پرجنب وجوش ترین شهرهای مایا در بلیز بود. در مرکز آن، هرمی عظیم به نام «ال کاستیو» قرار داشت. این هرم، همچون قلبی تپنده برای تمدن مایا، نماد قدرت و دانش آنان بود و مراسم مذهبی مهمی در آن برگزار می شد. اما زلزله ای ویرانگر، به ناگاه سکوت را در دل جنگل شکست. ساختمان ها فرو ریختند و مردم گریختند. «زونانتونیش» که روزی مملو از زندگی بود، به مکانی متروک و فراموش شده تبدیل شد.

داستان شکارچیان و کشف روح سرگردان زنی زیبا

می گویند سال ها پس از سقوط، شکارچیانی که برای پیدا کردن غذا به دل جنگل رفته بودند، زنی را در نزدیکی «ال کاستیو» دیدند. او با لباسی از پارچه های مایا، موهای سیاه و چشمانی چون آتش، به آرامی قدم می زد. مردان، مسحور زیبایی اش، او را دنبال کردند، اما زن آن ها را به سمت غاری کشاند و درست پیش از ورود، در تاریکی محو شد. از آن زمان، داستان روح زن سنگی در میان مردم پیچید.

برخی می گویند او روح قربانی جوانی است که در یکی از مراسم مذهبی جان خود را از دست داده و میان دنیاهای ماورایی و دنیای ما اسیر شده است. این روح، با لباس سفید و چشمان قرمز، در اطراف هرم «ال کاستیو» پرسه می زند و به دنبال راهی برای رهایی از نفرین خود است. داستان های متعددی از دیده شدن این روح و شنیدن صداهای عجیب در این منطقه گزارش شده است که به رمزآلودگی و وحشت زونانتونیش می افزاید.

برای بازدید از این مکان هراس انگیز می توانید سوار اتوبوس های عمومی شوید که از «بلز سیتی» به شهر بنکه ویجو حرکت می کنند. پس از رسیدن به بنکه ویجو، مسیر خود را به سمت مرز «گواتمالا» ادامه دهید تا به مقصد برسید. «زونانتونیش»، با تاریخچه باستانی و داستان های روح زده خود، مقصدی فریبنده و ترسناک برای علاقه مندان به اساطیر مایا و پدیده های ماورایی است.

سوالات متداول

چرا شهرها متروکه می شوند؟

شهرها به دلایل مختلفی متروکه می شوند، از جمله بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل، تغییرات اقتصادی نظیر اتمام منابع معدنی یا رکود صنعتی، جنگ ها و درگیری ها، و حتی بیماری های همه گیر. این عوامل باعث می شوند ساکنان مجبور به ترک خانه های خود شوند و شهر به تدریج به فراموشی سپرده شود.

آیا بازدید از تمام شهرهای متروکه دنیا ممکن است؟

خیر، بازدید از تمام شهرهای متروکه دنیا ممکن نیست. برخی از این شهرها به دلیل خطرات زیست محیطی (مانند تشعشعات در پریپیات)، مشکلات امنیتی، یا قوانین دولتی (مانند واروشا و بانگره در شب) کاملاً ممنوع الورود هستند. برای بازدید از سایرین، اغلب نیاز به مجوز یا همراهی راهنماهای محلی است.

چه خطراتی در بازدید از شهرهای متروکه وجود دارد؟

بازدید از شهرهای متروکه خطرات متعددی دارد. این خطرات شامل فروریختن ساختمان های فرسوده، وجود مواد خطرناک (مانند آزبست یا مواد رادیواکتیو)، حیوانات وحشی، و حتی حضور افراد متجاوز یا سارقان است. همچنین، در برخی مکان ها، خطرات ماورایی و افسانه ای نیز مطرح می شود که می تواند برای برخی بازدیدکنندگان ترسناک باشد.

برای سفر به شهرهای متروکه چه آمادگی هایی لازم است؟

برای سفر به شهرهای متروکه، آمادگی های لازم شامل تحقیق کامل درباره مقصد، بررسی قوانین و مقررات محلی، همراه داشتن تجهیزات ایمنی مانند کفش مناسب و چراغ قوه، و در صورت نیاز، اخذ مجوزهای لازم است. همچنین، بهتر است به صورت گروهی سفر کنید و از همراهی راهنماهای محلی استفاده کنید تا سفری ایمن و آگاهانه داشته باشید.

آیا ورود به شهرهای متروکه نیاز به مجوز دارد؟

بله، ورود به بسیاری از شهرهای متروکه، به ویژه آن هایی که به عنوان مناطق حفاظت شده یا پارک های تاریخی تعیین شده اند، نیاز به مجوز دارد. این مجوزها معمولاً برای کنترل تعداد بازدیدکنندگان، حفظ مکان و اطمینان از ایمنی آن ها صادر می شوند. در برخی موارد نیز، به دلیل خطرات خاص، ورود به طور کامل ممنوع است.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "وحشتناک ترین شهرهای متروک دنیا!" هستید؟ با کلیک بر روی گردشگری و اقامتی، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "وحشتناک ترین شهرهای متروک دنیا!"، کلیک کنید.