
خلاصه کتاب چگونه باید رئیس بود؟ ( نویسنده برند اشترومبرگ )
کتاب «چگونه باید رئیس بود؟» اثر برند اشترومبرگ، با رویکردی طنزآمیز و کنایه آمیز، از طریق نمایش رفتارهای یک مدیر ناکارآمد، درس های مدیریتی عمیقی را به خواننده می آموزد. این اثر فراتر از یک کمدی، آینه ای تأمل برانگیز برای بهبود مهارت های رهبری و تعامل در محیط کار است.
در محیط های کاری امروز، چالش های مدیریتی و روابط میان کارکنان و مدیران، بخش جدایی ناپذیری از تجربه روزمره است. گاهی اوقات، مدیرانی را می بینیم که به جای الهام بخشی و هدایت، با رفتارهای خاص خود، فضایی مملو از سردرگمی و نارضایتی ایجاد می کنند. کتاب چگونه باید رئیس بود؟ دقیقاً به همین پدیده می پردازد، اما نه به شیوه مرسوم و با ارائه الگوهای موفق، بلکه با نمایش اغراق آمیز ضد الگو. این اثر که از دل یک سریال کمدی آلمانی محبوب به همین نام برخاسته، به شکلی هوشمندانه و سرگرم کننده، به کالبدشکافی زشتی های مدیریت ناکارآمد می پردازد. هدف از این مقاله، ارائه خلاصه ای جامع و تحلیلی از این کتاب، استخراج مهم ترین درس های پنهان در پس لحن طنزآمیز آن و روشن ساختن چرایی اهمیت مطالعه آن برای هر دو گروه مدیران و کارمندان است. این تحلیل، با تمرکز بر آنچه می توان از اشتباهات اشترومبرگ آموخت، به خواننده کمک می کند تا دیدگاهی عمیق تر نسبت به مفاهیم مدیریتی پیدا کند.
برند اشترومبرگ کیست؟ خالق و شخصیت
برند اشترومبرگ نامی است که در کتاب چگونه باید رئیس بود؟ به عنوان شخصیت اصلی و نمادی از یک مدیر به شدت ناکارآمد و در عین حال پرمدعا معرفی می شود. اما حقیقت این است که برند اشترومبرگ، نه یک نویسنده واقعی، بلکه شخصیتی است که توسط بازیگر و کمدین آلمانی، کریستوف ماریا هربست، خلق و بازی شده است. این کتاب در واقع اقتباسی از سریال کمدی تلویزیونی اشترومبرگ است که در آلمان از محبوبیت فوق العاده ای برخوردار شد و جوایز متعددی، از جمله جایزه تلویزیون آلمان را کسب کرد. کریستوف ماریا هربست با نام مستعار برند اشترومبرگ، کتاب را در سال ۲۰۰۷ به نگارش درآورد تا فلسفه مدیریتی منحصر به فرد (و البته غلط) این شخصیت را در قالب یک اثر مکتوب به مخاطبان ارائه دهد.
فلسفه شخصیت اشترومبرگ بر پایه های خودشیفتگی، عدم کفایت، سوءمدیریت و بی اخلاقی استوار است. او تجسم تمام آن ویژگی هایی است که یک مدیر نباید داشته باشد: او مسئولیت گریز است، به طور مداوم دیگران را مقصر می داند، در برقراری ارتباطات مؤثر شکست می خورد و از حداقل های هوش هیجانی بی بهره است. هدف اصلی نویسنده از خلق چنین شخصیتی و نگارش این کتاب، آموزش غیرمستقیم و از طریق ضد الگو است. با نمایش اغراق آمیز و طنزآلود مدیریت بد، خوانندگان می توانند این الگوهای منفی را شناسایی کرده و از افتادن در دام آن ها پرهیز کنند. موفقیت چشمگیر سریال و کتاب نه تنها به دلیل لحن کمدی آن، بلکه به خاطر به تصویر کشیدن واقعیت های تلخ محیط های کاری با زبانی همه فهم و سرگرم کننده است که به اعتبار رویکرد طنزآمیز آن در آموزش مدیریت می افزاید.
ساختار و محتوای اصلی کتاب: درس هایی از ضد الگو
کتاب چگونه باید رئیس بود؟ به فصول مختلفی تقسیم شده است که هر فصل به یکی از جنبه های مدیریت از دیدگاه خاص برند اشترومبرگ می پردازد. این ساختار، به خواننده اجازه می دهد تا با جزئیات بیشتری به عمق نگرش این ضد الگو نفوذ کند و از هر بخش، درس های کاربردی برای مدیریت و رهبری استخراج کند. در ادامه به بررسی مهم ترین این فصول و درس های کلیدی آن ها می پردازیم.
رئیس شدن و حفظ موقعیت: مدیریت ظاهر و مسئولیت گریزی
فصول ابتدایی کتاب به چگونگی رسیدن به مقام مدیریت و حفظ آن از دیدگاه اشترومبرگ اختصاص دارد. اشترومبرگ بر این باور است که مهم ترین چیز، مدیریت کردن است، حتی اگر هیچ کار مفیدی انجام نشود. او تاکید دارد که یک رئیس باید همیشه مشغول به نظر برسد، حتی اگر این مشغله با بازی های کامپیوتری یا تصمیمات کم اهمیت پر شده باشد. او هرگز نباید برای کمک به کارمندان خود پیش قدم شود، زیرا معتقد است کمک رسانی، یک دور باطل است که رئیس را متحمل سختی های زیادی می کند و از تفریحاتش باز می دارد. از نظر او، مسئولیت ها باید به هر نحو ممکن از دوش مدیر برداشته شوند و به دیگران محول گردند.
شما در حال حاضر یک رئیس هستید. حتی اگر هیچ کاری هم صورت ندهید مهم این است که مشکل پیش آمده را فقط مدیریت کنید.
درس کلیدی: این بخش به وضوح نشان می دهد که مسئولیت پذیری واقعی در مقابل ظاهرنمایی مدیریتی چقدر اهمیت دارد. یک مدیر واقعی، نه تنها باید مسئولیت پذیر باشد، بلکه باید به تیم خود کمک کند تا موانع را برطرف سازند، نه اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. مدیریت مؤثر، نیازمند مشارکت فعال و راهبری است، نه صرفاً نمایش قدرت.
نحوه رفتار با همکاران و کارمندان: مرزهای حرفه ای و همدلی از دست رفته
برند اشترومبرگ در تعاملات خود با همکاران و کارمندان، مرزهای حرفه ای را به کلی نادیده می گیرد. او با شوخی های نامناسب، رفتارهای تبعیض آمیز (به خصوص با همکاران خانم) و عدم همدلی، فضایی مسموم و ناامن ایجاد می کند. او به نیازها و احساسات کارمندانش بی توجه است و اغلب با لحنی تحقیرآمیز با آن ها برخورد می کند. به عنوان مثال، در جایی به کارمندی که با مشکلی مواجه است، می گوید خودت را نگران نکن، من کارتو راست و ریس می کنم اما در عمل هیچ کمکی نمی کند و صرفاً از روی بی تفاوتی جمله را بیان می کند. او همچنین رفتارهایی دارد که نشان دهنده یک نگاه جنسیتی منفی به زنان در محیط کار است.
درس کلیدی: این فصل اهمیت حیاتی احترام متقابل، حفظ مرزهای حرفه ای و توسعه مهارت های همدلی در محیط کار را آشکار می سازد. یک مدیر باید به تمام اعضای تیم خود با احترام رفتار کند، فارغ از جنسیت یا موقعیتشان. توانایی درک احساسات دیگران و پاسخ مناسب به آن ها، از ویژگی های اساسی یک رهبر مؤثر است که به ایجاد روحیه ای مثبت و سازنده کمک می کند.
سازماندهی موفق و واگذاری کارها: تفویض اختیار یا شانه خالی کردن؟
اشترومبرگ رویکردی منحصر به فرد به تفویض اختیار دارد که در حقیقت، شانه خالی کردن از مسئولیت ها و مقصر دانستن دیگران است. او وظایف دشوار را به کارمندان خود محول می کند، بدون اینکه پشتیبانی لازم یا راهنمایی کافی ارائه دهد. وقتی نتایج مطلوب حاصل نمی شود، به سرعت کارمندان را مقصر قلمداد می کند و خود را از هرگونه مسئولیت مبرا می داند. در مثالی که در کتاب صوتی آمده است، او از اینکه میز کارش پر از خرت و پرت است گله می کند و معتقد است برای این کارها ساخته نشده و باید آن را به دیگران بسپارد، اما در واقع این سازماندهی او، به معنای نپذیرفتن وظایف خودش است.
درس کلیدی: این بخش به روشنی تفاوت میان تفویض اختیار مؤثر و واگذاری مسئولیت بدون پشتیبانی را نشان می دهد. تفویض اختیار صحیح، شامل واگذاری مسئولیت ها همراه با اختیار کافی، منابع لازم و راهنمایی مستمر است تا کارمندان بتوانند وظایف خود را به بهترین شکل انجام دهند. یک مدیر کارآمد، تیم خود را توانمند می سازد، نه اینکه آن ها را به حال خود رها کند و سپس سرزنش نماید.
شوخی و متلک بین همکاران: هوش هیجانی در بحران
شوخی و متلک، در دیدگاه اشترومبرگ، ابزاری برای روحیه دادن به فضای کار کسالت آور است، اما او در درک موقعیت و زمان مناسب برای شوخی کردن به کلی ناتوان است. او با شوخی های بی موقع و نامناسب، نه تنها فضا را مسموم می کند، بلکه باعث دلخوری و ناراحتی همکاران می شود. مثال هایی که در کتاب ارائه شده، به خوبی این مشکل را نشان می دهد: به کارمندی که با انبوهی از پرونده ها مواجه است و به سختی جلو پایش را می بیند، می گوید: مرد حسابی! با این همه بار که هیچ جا را نمی بینی، سخته برات! بهتره دوبار بیاری شون! یا به همکار خانمی که ناراحت است و لباس مشکی به تن دارد، می گوید: وای خدای من! امروز این قدر گرفته هستی که انگار مادرت مرده!
این نمونه ها، نه تنها خنده دار نیستند، بلکه بی احترامی و عدم درک موقعیت را فریاد می زنند و نشان می دهند که اشترومبرگ فاقد ابتدایی ترین اصول هوش هیجانی است. او نمی تواند احساسات دیگران را درک کند و شوخی هایش اغلب به تمسخر و آزار تبدیل می شوند.
درس کلیدی: اهمیت هوش هیجانی و درک موقعیت در ارتباطات محیط کار از این بخش به خوبی درک می شود. یک مدیر موفق باید بتواند با ظرافت و درک متقابل، از شوخی های مناسب برای ایجاد فضایی دوستانه استفاده کند، نه اینکه با رفتارهای نابجا، باعث تشنج و کدورت شود. مرز بین شوخی و بی احترامی بسیار باریک است و یک مدیر باید به خوبی آن را بشناسد.
آیا اداره یک خانواده است؟ مرزهای شخصی و حرفه ای
اشترومبرگ با دیدگاهی تحریف شده، محیط کار را به خانواده تشبیه می کند و همین دیدگاه غلط، باعث دخالت او در زندگی شخصی کارمندان و عدم رعایت حریم خصوصی آن ها می شود. او معتقد است که به دلیل صمیمیت موجود در اداره، حق دارد در مسائل شخصی کارکنانش مداخله کند، توصیه های ناخواسته بدهد یا حتی آن ها را قضاوت کند. این رفتارها، فضایی ناامن و مملو از استرس ایجاد می کند، زیرا کارمندان احساس می کنند حریم شخصی شان مورد تجاوز قرار گرفته و نمی توانند بین زندگی کاری و شخصی خود مرز مشخصی قائل شوند. او حتی با نیم ساعت تاخیر وارد اداره می شود و از اینکه قهوه روی میزش نیست، گله می کند.
درس کلیدی: این فصل بر لزوم حفظ مرزهای حرفه ای و شخصی در محیط کار تأکید دارد. اگرچه ایجاد یک فضای دوستانه و حمایتی مطلوب است، اما این به معنای دخالت در جزئیات زندگی خصوصی افراد نیست. یک مدیر خوب، به حریم خصوصی کارکنان خود احترام می گذارد و می داند که ایجاد فضایی سالم و کارآمد، با حفظ این مرزها امکان پذیر است. محیط کار، خانواده نیست و نباید با این دیدگاه اداره شود.
تست رئیس شناسی: خودارزیابی طنزآمیز
در بخش پایانی کتاب، یک تست رئیس شناسی طراحی شده است. این بخش به خواننده این امکان را می دهد که با پاسخ به سوالاتی بر اساس ویژگی های اشترومبرگ، میزان اشترومبرگ بودن خود را بسنجد. این تست با لحنی طنزآمیز، خواننده را به خودانتقادی و تفکر در مورد رفتارهای مدیریتی خود دعوت می کند. هدف آن، ایجاد آگاهی و خودآگاهی نسبت به الگوهای رفتاری منفی است که ممکن است ناخودآگاه در مدیریت افراد وجود داشته باشد.
درس کلیدی: این تست، ابزاری هوشمندانه برای خودسنجی طنزآمیز است که به خوانندگان کمک می کند تا با دیدی منتقدانه به عملکرد خود نگاه کنند و متوجه شوند که کدام یک از رفتارهای اشترومبرگ ممکن است در آن ها نیز وجود داشته باشد. این بخش به طور غیرمستقیم، اهمیت خودآگاهی و تلاش برای بهبود مستمر در رهبری را گوشزد می کند.
درس های کلیدی از ضد الگو: چه چیزی از اشترومبرگ می آموزیم؟
کتاب چگونه باید رئیس بود؟ فراتر از یک اثر کمدی، منبعی غنی از درس های مدیریتی است که از طریق نمایش ضد الگو به ما منتقل می شود. از شخصیت برند اشترومبرگ، می توانیم نکات کلیدی بسیاری را در مورد آنچه نباید در مدیریت انجام داد، استخراج کنیم.
شناسایی ویژگی های یک مدیر ناکارآمد
اشترومبرگ، نمونه بارز یک مدیر ناکارآمد است. او خودشیفته، فاقد همدلی، مسئولیت گریز، و در تصمیم گیری و ارتباطات ضعیف عمل می کند. او بیشتر به ظاهر امور و حفظ موقعیت خود اهمیت می دهد تا به پیشرفت سازمان و رشد کارکنان. درس اصلی در اینجا، توانایی شناسایی این ویژگی ها، نه تنها در دیگران، بلکه در خودمان است. درک این الگوهای منفی، اولین گام برای پرهیز از آن هاست و به ما کمک می کند تا رفتارهای مدیریتی ناکارآمد را در محیط های کاری تشخیص دهیم.
اهمیت هوش هیجانی و مهارت های نرم
یکی از برجسته ترین کمبودهای اشترومبرگ، فقدان شدید هوش هیجانی و مهارت های نرم است. او نمی تواند احساسات دیگران را درک کند، موقعیت ها را به درستی ارزیابی نماید، یا ارتباطی مؤثر و محترمانه برقرار سازد. این کتاب به ما نشان می دهد که چرا مهارت هایی مانند همدلی، شنیدن فعال، احترام به دیگران و مدیریت تعارضات، برای یک مدیر حیاتی هستند. مهارت های نرم، اساس رهبری مؤثر را تشکیل می دهند و بدون آن ها، حتی با وجود دانش فنی بالا، مدیریت موفقیت آمیز دشوار خواهد بود.
تأثیر منفی رهبری بر انگیزه و بهره وری
رفتارهای اشترومبرگ به وضوح نشان می دهد که چگونه یک رهبری نادرست می تواند بر انگیزه و بهره وری کارکنان تأثیر منفی بگذارد. محیط کاری که توسط مدیری مانند اشترومبرگ اداره می شود، به فضایی دلسردکننده، پر از استرس و بی انگیزه تبدیل می شود. کارکنان احساس ارزشمندی نمی کنند، فرصت رشد ندارند و در نهایت، بهره وری کلی سازمان کاهش می یابد. این کتاب تأکید می کند که رهبری مثبت و الهام بخش، نه تنها برای روحیه کارکنان، بلکه برای موفقیت کل سازمان ضروری است.
قدرت طنز در آموزش و تأمل
یکی از ویژگی های بارز این کتاب، استفاده هوشمندانه از طنز برای آموزش مفاهیم جدی است. نمایش اغراق آمیز و کمدی بدی ها، می تواند به ما در شناسایی و اجتناب از آن ها کمک کند. طنز به عنوان یک ابزار قدرتمند، می تواند مقاومت در برابر یادگیری را کاهش دهد و مفاهیم پیچیده مدیریتی را به شیوه ای جذاب و به یادماندنی ارائه دهد. این رویکرد، ما را به تأمل در رفتارهای خود و دیگران در محیط کار دعوت می کند.
تبدیل اشتباهات به فرصت های یادگیری
با دیدن اشتباهات برند اشترومبرگ، می توانیم نه تنها از افتادن در دام آن ها پرهیز کنیم، بلکه می توانیم آن ها را به فرصت هایی برای یادگیری و ارتقاء خود تبدیل کنیم. این کتاب به ما یادآوری می کند که هر اشتباه مدیریتی، خواه از سوی خودمان یا دیگران، می تواند درسی ارزشمند باشد که به ما کمک می کند تا مدیران، همکاران و رهبران بهتری باشیم. درس های مدیریتی برند اشترومبرگ، راهنمای ما برای چگونگی نباید رئیس بود و در نتیجه، چگونه باید رئیس بود است.
چگونه باید رئیس بود؟ برای چه کسانی ضروری است؟
کتاب چگونه باید رئیس بود؟ با رویکرد منحصر به فرد خود، گروه وسیعی از مخاطبان را هدف قرار می دهد و برای هر یک از آن ها مزایای خاصی دارد. این کتاب نه تنها برای مدیران و رهبران، بلکه برای هر کسی که در محیط کار فعالیت می کند، می تواند مفید و روشنگر باشد.
مدیران فعلی و آینده: این کتاب می تواند آینه ای تمام نما برای خودارزیابی باشد. مدیران می توانند با مقایسه رفتارها و تفکرات خود با شخصیت اشترومبرگ، از بروز سندروم اشترومبرگ در خود جلوگیری کنند. این اثر به آن ها کمک می کند تا از اشتباهات رایج مدیریتی آگاه شوند، مهارت های رهبری خود را بهبود بخشند و به شیوه ای مؤثرتر و انسانی تر تیم خود را هدایت کنند.
کارمندان: افرادی که با چالش های محیط کار و به ویژه با مدیران ناکارآمد دست و پنجه نرم می کنند، می توانند از این کتاب بهره زیادی ببرند. این اثر به آن ها دیدگاهی طنزآمیز برای درک بهتر دینامیک های محیط کار، رفتار مدیران و یافتن راه های هوشمندانه برای مقابله با استرس های ناشی از مدیریت ضعیف ارائه می دهد. درک رفتار اشترومبرگ، می تواند به کارمندان در تعامل مؤثرتر و حتی پیش بینی برخی واکنش ها کمک کند.
علاقه مندان به کتاب های طنز و کمدی با مضمون مدیریتی: برای کسانی که از یادگیری نکات مدیریتی از طریق لحن طنز و سرگرم کننده لذت می برند، این کتاب یک انتخاب عالی است. این اثر نشان می دهد که چگونه می توان از طریق خنده و کنایه، به عمیق ترین جنبه های مدیریت و رهبری پرداخت.
دانشجویان و پژوهشگران حوزه مدیریت: این کتاب می تواند به عنوان یک مطالعه موردی جذاب در زمینه مدیریت بد و تحلیل رویکردهای غیرمتعارف در ادبیات مدیریت مورد استفاده قرار گیرد. تحلیل شخصیت اشترومبرگ، فرصتی برای بررسی ابعاد روان شناختی و جامعه شناختی مدیریت در یک قالب متفاوت را فراهم می آورد.
کسانی که به دنبال تصمیم گیری برای خرید کتاب هستند: این خلاصه جامع و تحلیلی، به آن ها کمک می کند تا قبل از خرید، ارزش و محتوای واقعی کتاب را سنجیده و با اطمینان خاطر بیشتری برای مطالعه عمیق تر آن تصمیم بگیرند.
مقایسه با کتاب های سنتی مدیریت: رویکرد اشترومبرگ چه تفاوتی دارد؟
کتاب های سنتی مدیریت معمولاً بر ارائه الگوهای موفق، استراتژی های اثبات شده و راهکارهای گام به گام برای تبدیل شدن به یک رهبر کارآمد تمرکز دارند. این کتاب ها اغلب مملو از مثال های مثبت از مدیران موفق، تئوری های رهبری و بهترین شیوه های کاری هستند. هدف آن ها الهام بخشی و ارائه چارچوب هایی برای بهبود عملکرد مدیریتی است.
در مقابل، چگونه باید رئیس بود؟ رویکردی کاملاً متفاوت را در پیش می گیرد: آموزش از طریق مثال منفی. برند اشترومبرگ به جای اینکه به شما بگوید چه کاری باید انجام دهید، به شما نشان می دهد چه کارهایی را هرگز نباید انجام دهید. این رویکرد طنزآمیز، به خواننده اجازه می دهد تا با دیدی منتقدانه و سرگرم کننده، به کالبدشکافی اشتباهات مدیریتی بپردازد.
این تفاوت در رویکرد، مزایای خاص خود را دارد:
- سرگرمی و جذابیت: لحن کنایه آمیز و طنزآلود کتاب، آن را بسیار جذاب تر و خواندنی تر از بسیاری از کتاب های خشک و رسمی مدیریت می کند.
- واقع گرایی (با وجود اغراق): اگرچه شخصیت اشترومبرگ اغراق آمیز است، اما رفتارهای او بازتاب دهنده واقعیت های تلخی است که بسیاری از ما در محیط های کاری تجربه کرده ایم. این واقع گرایی، حس همذات پنداری را تقویت می کند.
- تأکید بر جنبه های انسانی و روان شناختی: این کتاب به جای تمرکز صرف بر تئوری های سازمانی، به ابعاد انسانی روابط در محیط کار، از جمله هوش هیجانی، ارتباطات و تأثیر رفتار بر روحیه افراد می پردازد.
به این ترتیب، چگونه باید رئیس بود؟ مکمل ارزشمندی برای کتاب های سنتی مدیریت است. این کتاب به ما یادآوری می کند که گاهی بهترین راه برای یادگیری اصول درست، شناخت کامل ضد الگوهاست.
نتیجه گیری: فراتر از خنده، درس هایی برای مدیریت بهتر
خلاصه کتاب چگونه باید رئیس بود؟ (نویسنده برند اشترومبرگ) آشکار می سازد که این اثر نه تنها یک کمدی سرگرم کننده است، بلکه آینه ای تأمل برانگیز و روشنگر از واقعیت های تلخ مدیریت ناکارآمد است. برند اشترومبرگ، با تمام کمبودها و رفتارهای غیرحرفه ای خود، به ما درسی ارزشمند می دهد: درس هایی که از طریق ضد الگو و به شیوه ای کنایه آمیز و طنزآلود، به عمق ذهن خواننده نفوذ می کنند. این کتاب با تحلیل ویژگی های یک مدیر خودشیفته، مسئولیت گریز و فاقد هوش هیجانی، به ما کمک می کند تا این الگوهای منفی را شناسایی و از آن ها اجتناب کنیم.
این اثر، راهنمایی عملی است برای هر کسی که می خواهد در محیط کار خود، اعم از جایگاه مدیریتی یا کارمندی، بهتر عمل کند. از طریق خندیدن به اشتباهات اشترومبرگ، می توانیم نقاط ضعف خود را بازشناسیم و برای بهبود آن ها گام برداریم. این کتاب، دعوتی است به تفکر عمیق تر درباره معنای واقعی رهبری، مسئولیت پذیری و ارتباط مؤثر با انسان ها. در نهایت، اشترومبرگ به ما نشان می دهد که چگونه می توانیم از مشاهده بدی ها، به سوی ساختن خوبی ها حرکت کنیم و مدیران، همکاران و در یک کلام، انسان های بهتری در محیط کار باشیم.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "چگونه باید رئیس بود؟ | خلاصه کتاب برند اشترومبرگ و اصول رهبری" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "چگونه باید رئیس بود؟ | خلاصه کتاب برند اشترومبرگ و اصول رهبری"، کلیک کنید.